چرا زنان نمی توانند مرجع تقلید شوند؟
چرا زنان نمی توانند مرجع تقلید شوند؟ چرا مجتهده زن داریم ولی مرجع تقلید زن نداریم؟پاسخ را در این مطلب راسخون جویا شوید.
در این مقاله به این سوال پاسخ می دهیم که چرا زنان نمی توانند مرجع تقلید شوند. و از آنجا که علت همه ی احکام بر ما معلوم نیست، اما علت دار بودن آن نزد عقل به اثبات رسیده است.
آیه صریح در قرآن بر اینکه زن مرجع تقلید باشد، و یا در این دو، ذکوریت (مرد بودن) شرط است نداریم،.
بلی از بعضی اطلاقات و کلیات و دلالتهای التزامی میتوان استفاده کرد که کارهای اجرایی که توان روحی و جسمی بالایی میطلبد، و لازمهاش مواجه شدن با نامحرمان است، قرآن توصیه نمود، که زنان از آن موارد اجتناب کنند.
پشتوانه احکام الهی اراده وعلم بی نهایت خداوند متعال است و پشتوانه محدود نگری ما عقل و علم کم ماست. و با همین عقل و علم محدود گاهی به فلسف های احکام می توانیم اشاره نمائیم.
اگرچه همه می دانیم در متون دینی دلیل قرانی و روایی و اجمایی و عقلی...و دیگر ادله وجود دارد که در موارد بسیارکم به فلسفه اجکام اشاره دارند.در هر حال با همه این محدودیتها و نقصهای بشری، با توجه به روایات و استنباطات می توان حکمت برخی از احکام را تا حدودی متوجه شد.
شناخت احکام الهی از دیرباز امری پیچیده همراه با آمیختگی انواع علوم مختلف بوده است که فقیهان خداجو با تلاش و اجتهاد در این پهنه بی کران به استنباط احکام پرداخته اند.
چرا زنان نمی توانند مرجع تقلید شوند.
در مرجعیت سه موضوع شرط می باشد،
1- فقاعت .
2- عدالت .
3- مقام اجرائی .
دردو تای اولی یعنی فقاهت در عدالت و تهذیب نفس و طی کردن مراتب علمی بین زن و مرد هیچ فرقی نیست چه بسا در بعضی از زمانها زنان از مردان سبقت گرفته اند.زن هم می تواند فقیه عادل بشود.
لکن مرجعیت یک کار اجرایی پر مشقت و مشکلی است که با روحیه لطیف و ظریف زن مناسبتی ندارد لذا حضرت امام علی (ع) فرمود:براستی که زن به سان یک گل است نه قهرمان و فرمانده در کارهای سخت. (1)
ارزش فقاهت و مسؤولیت مرجعیت در سیره علما
با نگاهی به سیره علمای دین روشن خواهد شد که بسیاری از بزرگان فقاهت، به زحمت مرجعیت را قبول می نمودند، و تا آنجا که ممکن بود آن را نمی پذیرفتند.
در عین حال شبانه روز در جهت فقاهت تلاش میکردند و در مسیر اجتهاد جدّیت داشتند، از طرفی مجاهده داشتند تا مجتهد شوند، و از سویی مجاهد بودند که مرجع نشوند.
این نشانه آن است که آنچه فضیلت است چیز دیگر است و مقامهای اجرایی صرفاً وظیفه است که اگر کسی قیام کرد باید او را تأیید و کمک نمود.
بنابراین، اگرپذیرفتن مسؤولیتهای اجرایی واجب عبادی یا حتی مستحب تعبدی می بود و لازم بود که انسان برای دسترسی به آن تلاش وکوشش نماید.
فحوای روایات مرجع تقلید مردان را تاکید می کند نه زنان
امام عصر فرمودند: «أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها إِلی رُواةِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیکمْ وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیهِمْ؛ امّا در رویدادهای زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم»؛(2)
امام زمان وقتی خواستند غایب شوند این مطلب را در نامهای به حسین بن روح نوشتهاند که توصیه کردند در پی حوادث به مکتب ما مراجعه کنید و بر اساس رأی و نظر علما گام بردارید و من بر آنان حجتم که چگونه باید گام بردارند.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِم؛(3).
هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت مینماید، با هوای نفس مخالفت میکند و امر مولای خود (ائمه معصومین علیهمالسلام) را اطاعت میکند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند».
مجتهد باید ایمان، عدالت و عقل داشته باشد و یکی از شرطها رجولیت و مرد بودن مرجع تقلید است، سؤال این است که خانمها هم به مرحله فقاهت و اجتهاد رسیدند، اما چرا برای مرجعیت کنار زده شدند.
همه علما بر عروه الوثقی صحه گذاشتند و بر این نظریه که مرجع تقلید باید رجل و مرد باشد،از ابتدا سیره بر این جاری شده که مردم باید به مجتهد مرد مراجعه کنند؛ آن زمان علمای فقیه مرد زیاد بودند و فقیه زن به واسطه جریانهای روزگار کم بوده است.
تفاوت زنان با مردان در بعضی احکام است نه در خلقت
از آنجا که همه ی مردها هم نمی توانند مرجع تقلید شوند.و چه بسا در بین میلیون ها نفر مرد تنها چندین نفر شرایط مرجعیت را پیدا می کنند. لبّ کلام آن است که اسلام هیچ فرقی از نظر کسب معنویت و حقوق بین زن و مرد نگذاشته است .
بلکه خدمتی که اسلام به زن نمود به مرد نکرد ولی به خاطر ابعاد مختلفی که زن و مرد در خلقت دارند احکامشان در بعضی مواقع فرق می کند. (4)
فقیهان و علمایی که مرجع تقلید را افتخار نمی دانند.
حتماً بزرگانی نظیر شیخ انصاری ها تلاش میکردند که به این بارگاه بار یابند. این که ما میبینیم هر فقیهی که زاهدتر است میکوشد مرجعیت را نپذیرد.
یا هر فقیهی که وارسته تر است می کوشد مسائل مالی را قبول نکند یا کمتر قبول کند، ـ مگر این که برای او واجب عینی شود ـ سرّش آن است که این امور وظیفه است، نه مقام.
همانطوری که بیان شد مرجعیت یک سمت اجرائی است و یک مقام و منزلت نیست تا اگر به زن گفتند تو مرجع تقلید نمی توانی بشوی کسر شأن برای او باشد.
بر همین اساس بسیاری از علما و مجتهدین بزرگ به خاطر سنگینی مسئولیتش از قبول مرجعیت شانه خالی می کردند، مگر آن که وقتی دیگر برایشان تکلیف می شد.
و اما آن مقام اجرائی هم که منزلتی ندارد و اگر یک مرجع تقلید نزد ما فردی عالی مقام و مقدس است آن به خاطر مقام معنوی و ملکوتی و علمی اوست و این مراتب که سبب ارزش و فضیلت است که زن هم می تواند آنها را طی نماید.
مرد و زن در فقهات و اجتهاد مساویند بخلاف مرجعیت
اما اجتهاد، فقاهت، وارث علوم انبیا شدن، فهم کتاب و سنت، مقام است. این مقام هم برای زن است هم برای مرد.
زنان و مردانی که که با تلاش، از مسائل مالی گریزان هستند، وبا کوشش به مسائل علمی گرایش دارند. این پرهیز و گریز از مال و کشش به طرف فقاهت دو کار است نه یک کار، یکی تبری و دیگری تولّی است.
لذا چنانکه در سخنان اولیای الهی علیهم السلام تبیین شده، درجات بهشت به عدد آیات قرآن و به اندازه فهم و اعتقاد و ظاهر و باطن، قرآن دسته بندی شده است.لذا هرمرد و زنی می توانند اجتهاد داشته باشند و در این مساویند. ولی در مرجع بودن این برای زن نیست.
درجات بهشت بر اساس مرجع تقلید بودن و مسئولیت نیست.
در هیچ موردی دیده نشده است که درجات بهشت بر معیارهای اجرایی تقسیم شده باشد تا در نتیجه گفته شود، به زن سهم کمتری می دهند.
یعنی اگر به زن اجازه تقلید کردن از اجتهاد او را ندادند به این معنا نیست که از درجات بهشت به او نمی دهند. بلکه این زن می تواند اجتهاد و فقاهت داشته باشد. فقط مرجع تقلید نیست.
بلکه تقسیم، بر اساس معنویات و اصول ارزشی است، به این معنا که هر که اعلم یا افقه است، و یا هر که اتقی است مقامات را به ترتیب سیر میکند.ما باید آن زیربنای نظام ارزشی را در انسانیّت مان جستجو کنیم، نه در ذکورت، و نه در انوثت.
فقاهت و اجتهاد ملک است و مرجع تقلید شدن امانت است
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیه افضل صلوات المصلین ـ کارهای اجرایی را وظیفه می داند و می فرماید:
این امانتی به دست شما است و هرگز امین، مالک نیست. فرق بین مقام و پست این است که: مقامات معنوی ملک آدمی است ولی پست، امانت است و امانت مایه فخر نیست و حال آن که ملک مایه فخر است.
یک وقت به شخصی میگویند این فرش به عنوان امانت پیش شماست، او موظف به نگهداری است و حق بهره برداری ندارد. اگر این فرش ارزشی داشته باشد مال صاحب فرش است نه مال امین.
اما زمانی به شخص میگویند این فرش مال شماست در این صورت او حق بهره برداری دارد. و میتواند استفاده کند و برای او زینت است اینها در مسائل ظاهری.و اما در مسائل معنوی: علوم و معارف متعلق به انسان است یعنی زینت به انسان می دهد لیکن سمَت، وظیفه و امانت است نه مقام.
مرجعیت امانت است ولی فقاهت ملک است، وزارت امانت است، اما تقوا ملک است و در آنچه تعلق به جان دارد و کمال روح است زن و مرد یکسانند. اما در محدوده آنچه امانت و وظیفه است و جدای از جان اس، کارها تقسیم شده است.
الآن اگر دانشگاه هایی مخصوص زن باشد، اگر مسؤولیت اجرایی آن دانشگاهها را زن به عهده بگیرد قطعاً بهتر است. مگر این که زنی شرایط مدیریت را نداشته باشد، و این شرایط، تحصیلی است نه حصولی، یعنی باید زنانی باشند که امور مربوط به زنان و دختران را اداره کنند تا لازم نباشد نامحرم متصدی اداره آن امور بشود.
رهبر و ولی مسلمین همانند مرجع تقلید باید مرد باشد
ولی مسلمین باید مرد باشد چرا که، ولایت تتمه همان امامت است، چون، ولی دستور جنگ و صلح میدهد، دیدار فراوان با مردم دارد و کار بدنی دشوارتری دارد، و حشر بیشتری میطلبد و… و لازمه این امور، مرد بودن است.
همچنانکه در سطوح دیگر مدیریت بخشهایی وجود دارد که مخصوص زن است و مرد حق ندارد دخالت کند، اما چون ضرورت ایجاب میکند مرد شرکت می نماید.شاید کسی بگوید: اگر رهبر، مرد باشد، زن هم بالاخره باید با او در تماس باشد و این مشکل دو جانبه است.
جواب این مطلب روشن است. رهبر هر روز با تمام جامعه در ارتباط است، ولی زن گاهی با رهبری یا قاضی یا فرمانده جنگ و فرمانده قوا که مرد است، در ارتباط قرار میگیرد و این ارتباط کارِ روزانه او نیست.
البته اگر زن، غیر از مقام ولایت عامه یکی از مسؤولیتهای مهم کلیدی دیگر را به عهده بگیرد، باز هم محذور برخورد روزانه با صدها مرد متقاضی، متشاکی و مانند آن وجود دارد و به همین جهت کارهای اجرایی را تقسیم نموده اند. (5)
مجتهده شدن بانوان از لحاظ شرع و عقل مانعی ندارد
شرط رجولیت موجب محدود شدن دایره انتخاب مقلدین است نه مجتهده و همانطور که بیان شد مجتهده شدن بانوان از لحاظ شرع و عقل مانعی ندارد و بر وی واجب است طبق برداشت و استنباط خود از منابع عمل کند و استنباط وی حجت است.
اما محل رجوع واقع شدن زن،(مرجع تقلید شدن زن) برای ایشان مسائلی را به دنبال دارد که ملائم روحیات لطیف وی نمی باشد و نیز این امر با مذاق شارع و توصیه وی به تحجب و تستر بانوان منافی است (6).
و محذوراتی را بر ایشان تحمیل می کند که شاید بر طبق زمانه ایشان صلاح ندانند دست به اموری بزنند . برداشتن تکلف و سختی مرجعیت لطفی است از سمت شارع به بانوان؛ بدین جهت است که حتی مجتهدین مرد نیز از مرجع شدن فرار می کردند تا زمانی که بر ایشان تکلیف متعین شود.
مقام فقاهت زنان در مرجع تقلید بودن خلاصه نمی شود.
پس رسیدن به مقام فقاهت و اجتهاد برای زنان منع شرعی ندارد.بسیاری از کارهای اجرایی برای زن جایز است.بویژه اگر کارهای اجرایی مخصوص بخش زنان، به عهده آنان باشد نه تنها ممنوع نیست بلکه اولی است.
همچنانکه اگر زن به مقام فقاهت بار یابد، راه حضور در مسائل مشورتی، نظیر شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی برای او باز است.اگر احیاناً برای شورای نگهبان شش نفر فقیه از رجال قرار داده شده اند، برای آن است که دشواری های برخورد را آنها بهتر می توانند تحمل کنند.
وگرنه اگر حضور زنان و حشر آنان با مردان، موجب محذور نباشد، بعید نیست که فقهایی از زنان نظر و فتوا بدهند و مورد مشورت واقع شوند.ممکن است زنی در اوج فقاهت به حد مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری رسیده باشد.
اما به دلیل محذور و حشر و نشر با نامحرم، مرجع تقلید نشود ولی شاگردان او مرجع تقلید باشند، این هیچ نقصی برای زن نیست.
خداوند پیامبران خویش را از مردان انتخاب کرده است.
می بینیم که خداوند پیامبران خویش را از مردان انتخاب می فرمودند.(7) مردان با توجه به نداشتن برخی از محذورات خانم ها به راحتی می توانستند مبلغ و رسول دین الهی باشند و این امر به هیچ وجه مقام و جایگاه بانوان را پایین نمی آورد.
بدین وجه که شاید حضرت زهرا س جایگاهش از برخی پیامبران بالاتر باشد. و مرجعیت را نیز می توان شعبه ای کوچک از نبوت دانست.با بررسی تاریخ به تعداد معدودی بانوان مجتهده (8) می رسیم که شاید از علمای زمان خود اعلم بوده اند و فی الحال تقریبا این مسئله مبتلی به نمی باشد.
امامت ظاهرى و سیاسى مناسب حیات روحى و معنوى بانوان نیست
امامت دو گونه است، یکى امامت ظاهرى، سیاسى، اجتماعى و دیگرى امامت باطنى و معنوى.
در آیه ی شریقه قران: أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً (9) و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرد؛ روایت وارده از موسى بن جعفر(ع) در تفسیر آیه شریفه، که نعمت ظاهره را به امام ظاهر و نعمت باطنه را به امام باطن تفسیر نموده است.(10)
آنچه در تاریخ دیده مىشود این است که «زن» امام ظاهرى و سیاسى و اجتماعى نبوده است. اما آیا زنان به خاطر «زن بودن» نمىتوانند امام ظاهر و سیاسى باشند؟ یا این که در شرایط سیاسى و اجتماعى گذشته این امر پذیرش اجتماعى نداشته است؟
این احتمال وجود دارد که امامت ظاهرى و سیاسى مناسب حیات روحى و معنوى بانوان نباشد. و اما امامت باطنى و معنوى که به معناى دستگیرى و هدایت حقیقى از باطن و مقام ولایت است.
مطمئناً بانوان بزرگوارى داراى این مقام بوده اند مانند: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که داراى مقام ولایت حقیقى و معنوى است.امامت باطنى و معنوى که به معناى دستگیرى و هدایت حقیقى از باطن و مقام ولایت است.
مطمئناً بانوان بزرگوارى داراى این مقام بوده اند مانند: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که داراى مقام ولایت حقیقى و معنوى است.
نظر علما و فقها در مورد مرجع تقلید شدن زنان
1-آیا شخص مى تواند از زن مجتهد تقلید کند؟
همه مراجع: خیر، تقلید از او جایز نیست.(11)
تبصره. تردیدى نیست که تحصیل علم و نیل به مقام اجتهاد، مخصوص مرد نیست و زن نیز مى تواند به این مقام دست یابد؛ ولى تقلید از او جایز نیست.
2. آیا زن مى تواند در مسائل زنان، مرجع آنان شود؟
همه مراجع: خیر، زن نمى تواند مرجع تقلید شود.(12)
3.اگر زنى به مقام اجتهاد برسد، آیا بر او نیز تقلید حرام است؟
همه مراجع: آرى بر زن مجتهد نیز تقلید از دیگرى حرام است.(13)
تبصره. این مسئله هر چند در اکثر رساله هاى عملیه مراجع تقلید ذکر نشده است؛ ولى در کتاب هاى استدلالى از آن بحث شده و نزد آنان از مسلّمات است.
نتیجه:
در مقام پاسحگویی به این سوال که چرا زنان نمی توانند مرجع تقلید باشند.می گوییم.
1-مرجعیت یک سمت اجرایی است، اما پشتوانه مرجعیت، ریشه و بهای مرجعیت به فقاهت و اجتهاد و عدالت است.و در این امور ذکورت و انوثت شرط نیست،
2-ممکن است زنی در سایه فقاهت و عدالت بتواند شاگردانی تربیت کند که آنها مرجع تقلید بشوند.ولی خودش مقام مرجعیت نداشته و کار اجرایی نپذیرد.
3- اگر محذور جانبی وجود نداشته باشد اصالتاً منعی در مرجعیت نیست،مخصوصاً اگر مرجعیت زنان را به عهده بگیرد، همانطور که میتواند امام جماعت زنان باشد.
4-پس زن میتواند مجتهده باشد و به بالاترین درجه اجتهاد برسد؛ ولی نمیتواند مرجع تقلید عموم باشد.
5- مرجعیت» عامه مسلمین احتیاج به رفت و آمد و دید و بازدیدهایی دارد که من حیث المجموع با شاکله و شئونات زن سازگاری ندارد.
6- «مرجعیت» امانت است ولی «فقاهت» ملکه است، و زن می تواند به مقام «فقاهت» برسد و دارای این ملکه شود، هر چند به جهت مصالحی «مرجعیت» عموم به او واگذار نمی شود. مرجعیتی که امانتی سخت و خطیر است
پی نوشت:
1. نهج البلاغه، مرحوم فیض نامه 31.
2.کمالالدین ج2 ص 483 باب 45- باب ذکر التوقیعات الواردة.
3.عسکری، امام ابو محمد حسن بن علی، التفسیر المنسوب الی الامام العسکری ع، ص 299 - 300، قم، مدرسه امام مهدی عج، چاپ اول، 1409ق.
4. با استفاده از کتاب «زن در آئینه جالا و جمال»
5. زن در آینه جلال و جمال صفحه ۳۹۹.
6. التنقیح فی شرح العروة الوثقى، الاجتهادوالتقلید، ص: 226
7. مدارک العروة (للإشتهاردی)، ج1، ص: 147 و المعالم الزلفى فی شرح العروة الوثقى، ص: 46
8. لو فرض بلوغها فی العلم و الاجتهاد فوق الرجال کما قد ینقل عن بنت المجلسیّ الأوّل (زوجة ملّا صالح) المازندرانی.
9. آیه 20 سوره لقمان
10. ر.ک: المیزان، علامه طباطبایى، ج 16، ص 252.
11. توضیح المسائل مراجع، م ۲؛ نورى و وحید، توضیح المسائل، م ۲٫
12. تبریزى، استفتائات، س ۵ و دفتر: همه مراجع.
13. فاضل، جامع المسائل، ج ۲، س ۸؛ مکارم، استفتائات، ج ۱، م س ۲۵؛ بهجت، توضیح المسائل، (احکام تقلید). (احکام تقلید و بلوغ – سید مجتبی حسینی،ص۶۰)
منابع:
https://www.beytoote.com/religious/sundries/woman-fashion.html
https://article.tebyan.net/UserArticle/AmpShow/923545
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa103100
https://iqna.ir/fa/news/3936133/500
http://velayatonline.ir/news/1908
https://hadana.ir/
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}